دخترکم امروز دوماهه شد و واکسن دو ماهگی! :صبح زود با مامان بزرگ ایران رفتیم مرکز بهداشت .مامان بزرگ مهری الان دو هفته است که باز کمرش درد گرفته.نتونست بیاد با هم بریم .... قد و وزن و بقیه کارها با موفقیت انجام شد... دو سه دقیقه قبل از زدن واکسن خانوم خوابش گرفت...مگه بیدار میشد...گوشهاشو مالش دادم بیدار شد...البته سردی الکل هم بی تاثیر نبود... قطره رو بهش داد... خانومه گفت پاهاشو محکم بگیر...تکون نخوره ها...با وجود اینکه ترسیده بودم اما گرفتم...یک صدم ثانیه قبل از واکسن زدن میخواستم بگم یکی دیگه بیاد بگیره که دلمو زدم به دریا...دلبرکم یه جیغ بلند زد و کلی گریه کرد...بغلش کردم و باهاش صحبت کردم...یخورده اروم شد و از فرط خواب الودگی سریع...